من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

مشعل و آب

 

  مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود.

و در جاده  ای روشن و تاریک راه می رفت .

مرد جلو رفت و از فرشته پرسید :‌این مشعل و سطل آب را کجا می بری ؟

فرشته جواب داد :‌ می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب آتش های جهنم را خاموش کنم .

آنوقت ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد .

 

درختان شعری هستند  که زمین بر صفحه ی آسمان می نویسد

ما درختان را می اندازیم و از آنها کاغذ می سازیم تا بی چیزی خود را بر آنها ثابت کنیم !

 

ویدا