من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

یه وبلاگ

کمی هم به فکر دیگران باشیم


 


سلام به دوستان عزیزم و کسانی که به تازگی مهمان این وبلاگ شدن و میشن


اینبار میخوام به شما یه وبلاگ رو معرفی کنم و امیدوارم که به اونجا هم سر بزنید و با نظرات گرم و مهربونتون این دوست عزیز رو در ادامه دادن به کار وبلاگ نویسی تشویق کنید. چه خوبه که همه ما بلاگرها به چشم یک خانواده به هم نگاه کنیم نه جدای از هم و گه گاهی هم به دیگران سر بزنیم و از حال اونا هم جویا بشیم . این ادرس بلاگر عزیزمون هست ممنون میشم که به اون هم یه سری بزنید و نظر بدید.


 


وبلاگ :  تینا ملوس


 


فداتون الکس تکین

پاییز




سلام دوستان


 


سلام دوستان عزیز واقعا خوبه که بعضی وقتها آدم تو انتخاب چیزی بمونه چون این طوری میفهمه که هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیره و دامنه مطالعاتش رو گسترش بده، مثل من...


من که هر چی فکر کردم نتونستم برای این منظره ای که بوجود آوردم متن و یا شعری بنویسم به همین خاطر اینکار رو به عهده خودتون میزارم و بهترین متن و یا شعر شما رو انتخاب و تو بلاگ  میزارم.


 


البته امروز با کلی تفکر تونستم این یه تیکه مثلا شعر رو بنویسم. البته هنوز رو حرف خودم هستم و منتظر متن و شعرای زیبا تون.


 


پاییز


 


پاییز هزار رنگ


اندیشناک در پی برگی سبز


میکاود تن درختان پریده رنگ  


راه میپوید در کوره راه


پیر فرتوت، پاییز ما


دستان پیر پینه دار


می کشد بر سر درختی در خواب


لیک نمیداند سحر زرد مهر او


طلسم است بهر رسولان بهار


دائم دارد از خود پرسشی


کجایند رسولان سبز رنگ بهار؟


سالهاست پاییز پیر ما


میرود در راه و میجوید نشان


از رسولان سر سبز بهار


دارد در کوله بارش رنگها


لیک میخورد افسوس


در کوله اش نیست


قطره ای از رنگ سبز نو بهار    


 


الکس تکین


2005.9.9


خسته

خسته


 


از زندگی از این همه تکرار خسته ام


از های و هوی کوچه و بازار خسته ام


دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه


امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام


دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم


آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام


بیزارم از خموشی تقویم روی میز


وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام


از او که گفت یار تو هستم ولی نبود


از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام


تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید


از حال من مپرس که بسیار خسته ام


 


محمدعلی بهمنی