من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

دو شعر زیبا از کارو

با سلام به دوستان عزیزم


 


در ابتدا از تمام دوستانی که در این مدت که به کلبه درویشی ما سر زدن ممنونم... جونم براتون بگه که تو این مدتی که اومدم ایران اصلا وقت نکردم بیام رو خط الان هم که فرصتی پیدا کردم وقت رو غنیمت میشمرم و این دو شعر زیبا از کارو را به همراه بهترین ارزوها به تمامی شما عزیزانم تقدیم میکنم به این امید که مورد قبول شما خوبان قرار بگیره


 


سرشک


 


پرسیدم از سرشک ، که سرچشمه ات کجاست ؟


نالید و گفت : سر ز کجا ز چشمه از کجاست ؟


لبخند لب ندیده ی قلبم که پیش عشق


هر وقت دم زخنده زدم ، گفت : نابجاست


 


                       ***


سکوت


 


گفتم که سکوت ... ! از چه رو لالی و کور ؟


 فریاد بکش ،‌که زندگی رفت به گور


 گفتا که خموش ! تا که زندانی زور


 بهتر شنود ، ندای تاریخ ز دور


 بستم ز سخن لب ، و فرا دادم گوش


 دیدم که ز بیکران ،‌دردی خاموش


 فریاد زمان ،‌رمیده در قلب سروش


کای ژنده بتن ،‌ مردن کاشانه به دوش


 بس بود هر آنچه زور بی مسلک پست


 در دامن این تیره شب مرده پرست


 با فقر سیاه.... طفل سرمایه ی مست


 قلب نفس بیکستان ، کشت ... شکست


 دل زنده کنید تا بمیرد ناکام


 این نظم سیاه و ... فقر در ظلمت شام


 برسر نکشد ، خزیده از بام به بام


 خون دل پا برهنگان ، جام به جام


نابود کنید . یأس را در دل خویش


 کاین ظلمت دردگستر ، زار پریش


 محکوم به مرگ جاودانی است ... بلی


شب خاک بسر زند ، چو روز آید پیش


 


کارو