من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

کاش می شد

 

کاش می شد آینه های غرور را می شکستیم

و در اندیشه آبی رود

تن را شستشو میدادیم

کاش می شد در پهنای آسمان

تا بیکران بال می گستراندیم

وچون باد رها و آزاد

به هر سو سفر میکردیم

کاش می شد نگاهی آشنا

زمانی که در کوچه های

تنهایی قدم بر میداشتیم

وقت بخیرمان میگفت

و در صبحگاهی سپید

مهمان عطر دل آویز گلی

از نسل شقایق میشدیم

کاش می شد راهی میافتیم

برای گریز از زندان تن

برای گریستن در دامن خاک

کاش می شد.....

 

Alex_takin 2005.6.3

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد