من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

اندوه

 

دیگر هرگز ترنم آوای رعد

بر لبان کبود یک ابر

و برق چشمان افسونگرش

مژده بارش دوباره را به غنچه های سپید یاس نمی دهد

می اندیشم به سادگی یک بذر

که در گهواره خاک آرمیده و رستن را خواب می بیند

می اندیشم به لبان ترک خورده خاک

که آب را جستجو میکند

به درختانی که دستان ملتمس خود را

به سوی آسمان دراز کرده اند

 و باران را به دعا می خوانند

می نگرم به باد که در میان بدن عریانشان

برای غارت آخرین رسولان سر سبزی

همچون غارتگری وحشی می تازد

می اندیشم به این همه غم و اندوه

اشکهایم نیز دیگر آنها را سیراب نمی کند

 

Alex_takin 1378828

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد