من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

ولى افسوس

آرزو


 


همیشه هر وقت که میاد، بوی خاک کوچه مون به احترامش بلند میشه. گل یاس حیا ط  خونه مونم همیشه چشم براهشه، وقتی میاد و اون رومیبوسه و نوازش مى کنه گل یاس خونمون از خوشحالى مثل یه بچه بالا و پایین میپره، همیشه پشت پنجره وامیستم و نگاش میکنم خیلى زیبا و دوست داشتنیه آرزوم بود که هر وقت میاد من اولین کسى باشم که میره به پیشوازیش، اما  مامانم به من اجازه نمیداد هر وقت که اون میاد برم پیشش واسه همین هم هر وقت که میدیم داره میاد پنجره رو باز مى کردم و فریاد مى زدم سلام بارون، سلام...  و بارون هم در جوابه سلامم صورتم و غرق بوسه مى کرد. گاهی اوقات دلم مى خواد که از روى ویلچرم بلند شم و اون رو تو اغوش بگیرم ولى افسوس ...


 


بخشی از رمان مسافر پاییز


الکس تکین

نظرات 5 + ارسال نظر
مهرنوش چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 http://skygirl.blogfa.com

سلام دوست عزیز

اره بارون خیلی قشنگه من عاشق بارونم

وخاکی که به احترام بارون بلند میشه........

خوشحال میشم به من سری بزنید

قلندر جمعه 15 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 16:07 http://atb.blogsky.com

سلام دوست من.

خوبی .چه عجب شما بلاخره آپ کردی...!

نوشتت خیلی زیبا بود.

بای عزیز

بهزاد سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 17:24

سلام سامی جان بابا ایول وبلاگ قشنگی امیدوارم موفق باشی شعر خیلی قشنگی داری بارون خیلی باحاله راستی دارم افشین گوش میکنم (غریبه)کاری باری عمری اماوراتی مخلص شما بهزاد بای

پریا جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 16:07 http://doneyebarf.persianblog.com

سلام ...
کمی سکوت و دیگر هیچ ....

بیمار دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 http://www.gonahbar.blogfa.com

سلام سامی جان بابا کشتی مارو قرار بود یه چیزی به ما یاد

بدی ها......... وبلاگت خیلی نازه موفق باشی

به وبلاگم یه سر بزن ممنون میشم یه نظرم بده

داشت : بیمار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد