آرزو
همیشه هر وقت که میاد، بوی خاک کوچه مون به احترامش بلند میشه. گل یاس حیا ط خونه مونم همیشه چشم براهشه، وقتی میاد و اون رومیبوسه و نوازش مى کنه گل یاس خونمون از خوشحالى مثل یه بچه بالا و پایین میپره، همیشه پشت پنجره وامیستم و نگاش میکنم خیلى زیبا و دوست داشتنیه آرزوم بود که هر وقت میاد من اولین کسى باشم که میره به پیشوازیش، اما مامانم به من اجازه نمیداد هر وقت که اون میاد برم پیشش واسه همین هم هر وقت که میدیم داره میاد پنجره رو باز مى کردم و فریاد مى زدم سلام بارون، سلام... و بارون هم در جوابه سلامم صورتم و غرق بوسه مى کرد. گاهی اوقات دلم مى خواد که از روى ویلچرم بلند شم و اون رو تو اغوش بگیرم ولى افسوس ...
بخشی از رمان مسافر پاییز
الکس تکین
سلام دوست عزیز
اره بارون خیلی قشنگه من عاشق بارونم
وخاکی که به احترام بارون بلند میشه........
خوشحال میشم به من سری بزنید
سلام دوست من.
خوبی .چه عجب شما بلاخره آپ کردی...!
نوشتت خیلی زیبا بود.
بای عزیز
سلام سامی جان بابا ایول وبلاگ قشنگی امیدوارم موفق باشی شعر خیلی قشنگی داری بارون خیلی باحاله راستی دارم افشین گوش میکنم (غریبه)کاری باری عمری اماوراتی مخلص شما بهزاد بای
سلام ...
کمی سکوت و دیگر هیچ ....
سلام سامی جان بابا کشتی مارو قرار بود یه چیزی به ما یاد
بدی ها......... وبلاگت خیلی نازه موفق باشی
به وبلاگم یه سر بزن ممنون میشم یه نظرم بده
داشت : بیمار