من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

من و تو

قهوه خانه روشنفکران ایران زمین

سخنی نیست

سخنی نیست 

چه بگویم؟ سخنی نیست

می وزد از سر امید، نسیمی؛

لیک تا زمزمه ای ساز کند

در همه خلوت صحرا

به روش

نارونی نیست

چه بگویم؟ سخنی نیست

***

پشت درهای فرو بسته

شب از دشنه دشمنی پر

به کنج اندیشی

خاموش

نشسته ست

بام ها

 زیرفشار شب

کج،

کوچه

از آمدو رفت شب بد چشم سمج

خسته ست

***

چه بگویم ؟ سخنی نیست

در همه خلوت این شهر،آوا

جز زموشی که دراند کفنی

نیست

ونذر این ظلمت جا

جزسیا نوحه شو مرده زنی

نیست

ورنسیمی جنبد

به رهش نجوا را

نارونی نیست

چه بگویم؟

سخنی نیست...

 

احمد شاملو

نظرات 2 + ارسال نظر
شیما پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 14:02 http://yadegaredoost.anzaliblog.com

سلام تکین گیان!
ممنون به من سر زدی
اسم چند تا از شهر های کوردستان عراقو رو میدونستم
اما دیانا رو نشنیده بودم
خلاصه یه چیزی ازت یاد گرفتم مممنون
بازم بیایی ها
نظر هم به در مورد شعرام؟

ادرس وبلاگتو از وبلاگ فرزین پیدا کردم
شعر زیبایی از شاملو انتخاب کردی
بازم ممنونم

شیما جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 22:22 http://yadegaredoost.anzaliblog.com

سلام دوست!
من به روز شدم
به من سر بزن
منتظرم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد